loading...
پورتال جامع گلدنگار
amir بازدید : 253 پنجشنبه 24 بهمن 1392 نظرات (0)

مدیر به منشی می گه برا یه هفته می خواهیم بریم مسافرت کارات رو رو به راه کن
منشی زنگ می زنه به شوهرش می گه : من باید با رییسم برم سفر کاری کارات رو رو به راه کن
شوهره به دوست دخترش زنگ می زنه می گه : زنم یه هفته می ره ماموریت کارات رو رو به راه کن
معشوقه هم که تدریس خصوصی می کرده به شاگرد کوچولوش زنگ می زنه می گه : من تمام هفته مشغولم نمی تونم بیام
پسره زنگ می زنه به پدر بزرگش می گه : معلمم یه هفته نمی تونه بیاد بیا بریم بیرون هوایی عوض کنیم.
پدر بزرگ که همون رییس شرکته زنگ می زنه به منشی و سفر رو لغو می کنه.
منشی به شوهرش زنگ می زنه می گه ماموریت کنسله دارم میام خونه
شوهر به معشوقه اش زنگ می زنه می گه : مسافرت زنم لغوه نمی تونی بیای
معشوقه زنگ می زنه به شاگردش می که کارم عقب افتاد میام.
پسر به پدر بزرگش زنگ می زنه می گه معلمم کارش عقب افتاد میاد
مدیر هم دوباره زنگ می زنه به منشی و می گه برنامه عوض شد.حاضر شو بریم مسافرت …

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1085
  • کل نظرات : 42
  • افراد آنلاین : 85
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 248
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 449
  • باردید دیروز : 41
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,513
  • بازدید ماه : 3,513
  • بازدید سال : 40,265
  • بازدید کلی : 673,347