هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل مانم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگر است
لیک عشق بی زبان زان خوشتر است
•
عشق یعنی که تکان خورده و سرپا بشویم
زورکی هم که شده در دل هم جا بشویم
آنقدر صبر که شاید علفی سبز شود
پای هم پیر شویم و متوفی بشویم
•
من دهقان فداکاری شده ام
که تمام وجودش را به آتش کشیده روبرویت
و تو قطاری که چشم دیدن مرا ندارد