loading...
پورتال جامع گلدنگار
amir بازدید : 145 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)

راستش را بخواهی از موقعی که رفتی هیچ چیز تغییر نکرده است

من هنوز قهوه می خورم سیگار می کشم پیاده میرم

هستم اما تلخ تر بیشتر تنهاتر

امشب از اون شب هاست که من دوباره دیوونه بشم

تو مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم

امشب از اون شب هاست که من دلم می خواد داد بزنم

تو شهر این غریبه ها دردم رو فریاد بزنم

دلم می خواهد این کوچه باغ پاییز زده

که در آن قدم گذاشته ام بی پایان باشد

آنگاه که قرار است به پایان آن برسم از دنیا وداع گفته باشم

تا تنها پاییز را ببینم دیگر نمی خواهم رهگذری را ببینم که روی

برگ ها پا می گذارد و قدر پاییز را نمی داند

هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم

ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد

خوش به حال تو که خودت را راحت کردی

یک خط کشیدی تنها

آن هم روی من

عطرهای خوب

شیشه ی خالی شان هم بعد سال ها هنوز عطر می دهد

درست مثل جای خالی تو . . .

تو راحــــت بخواب

من مشق گریه هایم هنـــوز مانـده

جایی هست که دیگه کم میاری از اومدن ها , رفتن ها , شکستن ها

جایی که فقط می خوای یکی باشه

یکی بمونه

نره ، واسه همیشه کنارت باشه

من الان اونجام

تو کجایی ؟

جایی هست که دیگه کم میاری از اومدن ها , رفتن ها , شکستن ها

جایی که فقط می خوای یکی باشه

یکی بمونه

نره ، واسه همیشه کنارت باشه

من الان اونجام

تو کجایی ؟

دل صد چاک ما را تیغ ترحم بدرید

دل ما را به همان قیمت ارزان بخرید

دل من گرچه شکسته گوهری ناب شده

عشق در قلب تو آن تحفه ی نایاب شده

همه مرا به خنده های با صدا می شناسند

این بالش بیچاره به گریه های بی صدا

قهوه ی تلخ عشق را شکر می ریزیم

من هم می زنم تو هم می زنی

ناگهان تقدیر همه چیز را بر هم می زند

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1085
  • کل نظرات : 42
  • افراد آنلاین : 97
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 326
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 964
  • باردید دیروز : 41
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4,028
  • بازدید ماه : 4,028
  • بازدید سال : 40,780
  • بازدید کلی : 673,862